یکشنبه سیزدهم آذر 1373 ساعت آخر زنگ ورزشمان بود. من و آقای حسین افسری و تعدادی دیگر از بچه ها مشغول بازی والیبال بودیم. البته من چندان مهارتی در والیبال نداشتم لکن به اصرار دوستم احد، هر از چندگاهی در بازی شرکت می کردم. نیم ساعتی بازی کردیم سپس با به صدا درآمدن زنگ، کیفهایمان را برداشتیم و به خانه آمدیم. بعد از شام وقتی سراغ کیف مدرسه ام رفتم دیدم نامه ای در آن گذاشته اند. روی نامه، تذکرآمیز نوشته شده بود:
دو هفته بعد در یک زنگ تفریح در حالیکه تنها و مضطرب داخل حیاط مدرسه می گشتم شخصی غریبه که کت و شلوار هم پوشیده بود مرا از دور صدا زد. جلو رفتم و احوالپرسی کردیم سپس گفت: «بنده علی کاردان نویسندۀ آن نامه هستم. از دامادمان آقای نیک مهر تعریفتان را بسیار شنیده بودم به همین خاطر برای دوستی با شما آن نامه را نوشتم.»
حرفهایش مثل آب سردی بود که آن لحظه روی سرم ریخت. بی اختیار مشتی به سینه اش زدم و گفتم: آقا این چه طرز نامه نوشتن و رفیق پیدا کردن است! دو هفته است مرا نصف جان کرده اید. داشت هزار جور فکر و خیال به سرم می زد.... گله و شکایتم که تمام شد علی دستم را گرفت و مرا به جمع رفقایش برد و با آنها نیز آشنا کرد. آقایان عادل قاسمپور، علی پناهی و حسین پوریامچی. گروهی چهار نفره که با اضافه شدن من به جمعشان تبدیل به گروهی پنج نفره گردید.
25 سال بعد ...
پنجشنبه پنجم خرداد 1401 در پارک بزرگ باغمیشه مشغول قدم زدن بودم که شخصی از روی صندلی بلند شد و از من پرسید: شما آقای حنیفه پور هستید؟ گفتم بله. خوب که دقت کردم دیدم آقای #علی_کاردان است که به اتفاق خانومش آنجا نشسته بود. بعد از احوالپرسی ایشان فرمودند من هم پسری دارم به اسم مهدی کاردان که به نویسندگی علاقمند است و گهگاهی نوشته هایش در کانال یامچی منتشر می شود. دیدار با آقای کاردان، خاطرۀ آن نامه را دوباره برای من تازه کرد به همین دلیل آن را در کانال یامچی منتشر کردم.
بعد از انتشار خاطره در کانال یامچی جناب کاردان با من تماس گرفت و قرار گذاشت تا روزی به اتفاق خانواده با من دیدار کنند. این دیدار جمعه شب یازدهم شهریور 1401 در پارک بهاران تبریز حاصل شد و پس از 25 سال دوباره کنار هم نشستیم. در این ضیافت شیرین و به یادماندنی، ایشان راز تهدیدآمیز نوشته شدن نامۀ خود را نیز برایم توضیح داد که همیشه برایم سوال بود. آن نامه (نامه ای برای دوستی) که سال 73 نوشته شده بود خاطره اش در روزگار چرخید و چرخید و دوباره دو دوست را پس از 25 سال به هم رساند.
برای نوشتن نظر روی متن روبرو کلیک کنید. (ارسال نظر)
عکسهای من و علی کاردان در افلاک نمای تبریز بهار 74
من - علی کاردان -عادل قاسمپور-جلیل علی پناهی- حسین پوریامچی
- دوشنبه ۳۰ خرداد ۰۱ ۱۶:۴۴
- ۹۸ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر