من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی
اینکه روباهی چگونه، می فریبد زاغکی
قصه ی افتادن دندان شیری از هُما
لاک پشت و تکه چوب و فکرهای اُردکی
قصه ی گاو حسن ، دارا و سارا و امین
روز بارانی ، کتاب خیس کُبری طِفلکی
تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق
بر سر کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی
چای والفجر و ، سماور نفتی کنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد ، استکان بی نعلبکی
سکه ها و پول هایم ، ثروت آن دوره ام
جمع می شد اندک اندک،در درون قُلکی
داستان نوک طلا با مخمل و مادربزرگ
در دهی زیباکه زخمی بود،بچه لَک لَکی
هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش
یاد دوران اوشین و نقطه های برفکی
تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا
کاش میرفتم به آن دوران شیرین دزدکی
یاد آن دوران همیشه با من و در قلب من
من به یاد و خاطراتت زنده ام ای کودکی.
- پنجشنبه ۲۹ تیر ۰۲ ۱۳:۰۰
- ۱۰۷ بازديد
- ۰ نظر