ایستگاه خاطره ها

قطار عمر جز در ایستگاه خاطره ها توقف نمی کند.

معلمان دوره ابتدایی من

- معلم سال اول ابتدایی: آقای نانوایی
وقتی برای ثبت نام می رفتیم از خانه تا مدرسه گریه می کردم. نمیخواستم مدرسه بروم. مادرم دستم را گرفته بود و در حالیکه پیاده به سمت مدرسه می برد زار زار اشک می ریختم. خیال میکردم مدرسه یک سالن بزرگ است که تنها یک معلم آن هم «نصرت پوینده» در آنجا بچه ها را کتک می زند. کلاس برایم مفهوم نداشت. بعد از رفتن فهمیدم آن ساختمان بزرگ اتاقهای کوچکی هم به اسم کلاس دارد که در هر کلاس یک معلم درس می دهد.

- معلم سال دوم ابتدایی: آقای ولی پور

- معلم سال سوم ابتدایی: آقای یوسفی
این یوسفی همیشه مرا برای گرفتن سیگار به بیرون از مدرسه میفرستاد.

- معلم سال چهارم ابتدایی: آقای محمودی
در این سال مریض شدم و صرع گرفتم. ولی به هر نحوی بود توانستم درس بخوانم و قبول شوم.

- معلم سال پنجم ابتدایی: آقای رضا صادقی اهل خود یامچی
این معلم بد جور کتک می زد. بیشترین کتکها را من از دست ایشان خورده ام.

برای نوشتن نظر روی متن روبرو کلیک کنید. (ارسال نظر)